انسان موجودی ترکیبی همانند ترکیبات دیگر نیست؛ بلکه یک حقیقت است که در تحلیل ذهنی دو چیز به نظر می رسد، همان طوری که موجود را به وجود و ماهیت تحلیل می کنیم؛ در حالی که ماهیت یا حدود وجود است یا در خارج همان وجود مقید است؛ هم چنین انسان را این گونه در ذهن تحلیل می کنیم، در حالی که در خارج جز یک حقیقت نیست.
این بدان معنا خواهد بود که بدن انسان مرتبه و مرحله نازله همان حقیقت انسانی و روان و نفس انسانی همان مرتبه و مرحله عالی حقیقت انسانی است؛ زیرا انسان دو حقیقت ندارد، بلکه یک حقیقت دارد. پس وقتی سخن از ترکیب انسان از روان و تن و نفس و بدن می رود تنها در تحلیل ذهنی است، و گرنه در خارج ما دو چیز و دو حقیقت نداریم. از همین روست که در قرآن از جمله آیه 14 سوره مومنون از یک حقیقت سخن گفته می شود که روند تکاملی از نطفه تا جنین را می پیماید تا به زمان انشاء دیگر و ایجاد و انقلابی می رسد که نوعی جهش از کمیت به کیفیت است و نفس و روان در قالب عنوان روح در انسان دمیده می شود(سجده، آیه 9)؛ ولی این چیزی از بیرون نیست، بلکه از درون است؛ یعنی همان طوری که مراحل ابتدایی با خلقت الهی است در مرحله نهایی نیز خلقت الهی در قالب انشاء تحقق می یابد.
البته انسان در مراحلی که به کمال خود به هر شکلی اختیاری یا اجباری نزدیک می شود و اجلش سر می رسد، در مرحله نهایی اش، دیگر به این جسم خاکی و مادی و دنیوی نیاز ندارد. از همین روست که همانند پروانه از پیله این بدن خاکی بیرون می آید و جسمی برزخی و سپس اخروی از جنسی شبیه لولو و مرجان می گیرد.(صافات، آیه 49؛ طور، آیه 24؛ واقعه، آیه 23) البته باید توجه داشت که این تعابیر برای حوریان است ولی از آن جایی که حوری همسران مردان زمینی و انسانی هستند می توان دریافت که از بدن و جسمی مشابه آنان برخوردارند، نه آن که دارای همین بدن و جسم خاکی دنیوی باشند؛ زیرا زمین و آسمان ها دگرگون شده و از جنس دیگری ساخته می شود.(ابراهیم، آیه 48)